نتایج جستجو برای عبارت :

کلمه ندارم

سست ترین کلمه "شانس"است... 
به امید آن نباش. .
محکم ترین کلمه "پشتکار"است...
آن را داشته باش. .
سالم ترین کلمه "سلامتی"است... 
به آن اهمیت بده. .
شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو. .
ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... 
آن را ایجاد کن. .
دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است...
از آن سوءاستفاده نکن. .
اصلی ترین کلمه "اطمینان"است... 
به آن اعتماد کن. .
ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... 
آن را نخور
سست ترین کلمه " شانس" استبه امید آن نباش
محکم ترین کلمه " پشتکار " استآن را داشته باش
سالم ترین کلمه " سلامتی " استبه آن اهمیت بده
شایع ترین کلمه " شهرت " استدنبالش نرو
ضروری ترین کلمه " تفاهم " استآن را ایجاد کن
دوستانه ترین کلمه " رفاقت " استاز آن سوء استفاده نکن
اصلی ترین کلمه " اطمینان " استبه آن اعتماد کن
ضعیف ترین کلمه " حسرت " استآن را نخور
 
اگر شما فکر می کنید که جزو افراد باهوش هسیتید بگویید اشبتاه در کجاست؟
۱۲۳۴۵۶۷۸۱۲۳۴۵۶۷۸
...............
....................یعنی الان شما روی این موضوع تمرکز کردید !؟من نگفتم که اشبتاه در اعداد است !!!
کلمه هستید ''هسیتید'' و کلمه اشتباه ''اشبتاه'' نوشته شده بود!!
پس بهتر نیست برگردیم از اول راهمنایی بخونیم؟؟؟؟!!!
حتی کمله راهنمایی رو هم اشتباه خوندی !!
پس بهتره برگردیم اول دبستان چون کلمه ''کمله'' رو هم اشتباه خوندی !!
پس برگردیم از مهد کودک بخونیم !!........
.........حتی کل
شدیدا دوستش دارم ولی جرأت ندارم... فقط گریه ست آثارم ولی جرأت ندارم...
 
 سکوتی لعنتی بین من و او...دهد هر باره آزارم ولی جرأت ندارم...
 
 دلم فرمان دهد: تو صحبتی کن!بله! دل کرده اجبارم ولی جرأت ندارم...
 
 بگوای دل بگو که دوستش دا...همین دل کرده احضارم ولی جرأت ندارم...
 
 دگر کارم به سمتی رفته کـِ ـمْروزدگر سر، داده اخطارم ولی جرأت ندارم...
 
 خدایا سختتر از بی کسی چیست؟!سکوتم... قلب اِدبارم... ولی جرأت ندارم...
 
دو جمله از سخنهایم بداند،شود مجموع اشعار
میشناسم
ساقی را 
عاشق است 
از این رو 
مرزی ندارم ...
 
عشق به این دنیا بده کارم 
با اینکه
از کسی
قرضی ندارم ...
 
به کفر من شک نکن 
خمره ایمان من محکم و مستحکم است
لرزی ندارم
 
 
دلبر من دائمن بر در دل حاضر است 
هر چه که گفتید 
بگویید
 
من
با شما
عرضی ندارم ... 
 
 
 
 
 
زندگی الا کلنگ اع
حالم از کلمه «زندگی» بهم میخوره 
زندگی یهو میبرتت بالا توی اوج 
یهو میارتت پایین و جوری میکوبتت زمین ک تا فیها خالدون ات درد میگیره
یروزی اونقدر عشقه و خوب ک دوست داری عمر جاودانه داشته باشی
یروز اونقدر حال بهم زن ک دوس داری همین ثانیه نه ثانیه بعدی تموم شه 
خیلی کثیف و چرکو اع زندگی
زندگی یه هاله ی مشکی و تاریک و کثیف و چرکو اع 
دوسش ندارم 
خیلی بد اع
مزخرف اع
خودشو دوس ندارم
ادماشو دوس ندارم
پول رو دوس ندارم
پول باعث شده اد
بگو چرا بنویسم به دفتری که ندارمهنوز هم غزل از حال بهتری که، ندارم غم آنچنان نفسم را گرفته‌است که اینکامید بسته‌ام اما، به ساغری که ندارم دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندمهزار نامه به پای کبوتری که، ندارم؟ به رغم آن که نبودی، همیشه پایِ تو ماندمکه سخت مؤمنم اما، به باوری که ندارم اگرچه بافتنی نیست راه ِتا تو رسیدنبه جز خیال، ولی کار ِدیگری که ندارم شبیه ابر بهاری، دلم عجیب گرفتهکجاست شانه ی امن ِبرادری که ندارم؟ #سجاد_رشیدی_پور
توی ذهن گم شدن، از ویژگی هایش بود.
فهم کردن بدون کلمه!
و قطعا که تنهاست اوکه در ذهن زندگی می کند. گرچه، وسیع می شود و می فهمد، و با کلمات، با خودش بیان می کند.
 
تو فهمیدنِ بی کلمه را بلدی؟
 
اما حالا می خواهد تلاش کند، زبان را از بر کند.
وی، 14 سال پیش  تصمیم گرفت کلمه ها را فراموش کند. و فراموش کرد. که از قید کلمه و ساختار فرار کرده باشد. 
حالا اما، باز باید حافظ و ابتهاج خواند. سعدی و فردوسی و حتی مولانا.
باید کلمه را فهمید.
هیچوقتِ هیچوقت نمیدونستم که یه روزی میرسه که من بشم لالترین، که نتونم منظورم رو به طرف مقابلم برسونم که توانایی استدلال و اقناع دیگران رو از دست بدم. نتونم دو کلمه درست و درمون با کسی صحبت کنم.
ولی الان من لال لالم، تا بخوام دو کلمه صحبت کنم گریه‌ام میگیره. نمیتونم موضوعی رو که برام بدیهی‌ترین موضوع ممکنه براش توضیح بدم. اصلا حوصله بحث کردن ندارم و نمیتونم حرفم رو در منطقی‌ترین حالت ممکن بفهمونم. 
چرا ما نمیتونیم با هم قشنگ و آروم صحبت کنیم
هیچوقت از سهراب سپهری خوشم نمیومد . اصلا نمیفهمیدمش و حس میکردم یه سری کلمه و جمله رو که خیلی وقتا خیلی ربطی هم بهم ندارن و پشت هم میاره . قایق میسازه میندازه تو آب و پشت دریا شهره و خب که چی؟ میخوای بگی ناخدایی؟ ملوانی؟ چته بزرگوار؟
تا اینکه ینفر یکی از کاراش و واسم تفسیر کرد، کلمه ها رو از هم باز کرد و از توش چیزی و کشید بیرون که من هنوز که هنوزه گهگاهی بهش فکر میکنم .
 
پدرم وقتی مرد آسمان آبی بود
مادرم بی خبر از خواب پرید
خواهرم زیبا شد
 
چون م
راس میگه ن راس نمیگه
مگه کلمه ها نیستن که منظور ما رو میرسونن؟
خب من چرا نباید خودمو درگیرش کنم
مگه غیر این نیست که تو اگه خودتو درگیر کلمه ها کنی از معنای اصلی جا میمونی !؟
...
مائده ! این صفر و صدی بودنت داره حالمو بهم میزنه :)))
...
#سارا
یک اینکه بایست بابت دیشب بگم که اون صحبتای عشای ربانی و اینا رو معذرت. چندماهه دارم تهمت می‌شنوم، هضمش سختمه این شنیده‌ها، ای حال، بگذریم. 
بایست راجع به امین بنویسم، امین، پیامبرِ‌ تمام غریب‌های ادوار، بی‌تعارف. اما چیزی ندارم. چیزی ندارم تو کیسه‌ی کلمه‌هام که بتونه صفا و معرفت و دل‌زلالیِ این آدم رو اونجور که حقه ادا کنه. البته اینجا نوشتن حقی رو عملا ادا نمی‌کنه، ولی  به قول خودم که به امینم میگم :‌ اولین و آخر سنگر کلمه‌است، برای
هر کشوری زبان خاص خود را دارد و زبان هم متشکل یافته از کلمات و چندین کلمه کنار هم با اصول خاص( که این اصول خاص را گرامر می گویند) جمله را می سازند.کلمه به انگلیسی می شود Word
اما خود یک کلمه هم در هر زبان تشکیل یافته از چندین حروف یا حرف مانند: آب که تشکیل یافته از حرف های آ و ب . 
حرف به انگلیسی می شود Letter
انگلیسی ۲۶ حرف دارد که در پست بعدی آن ها را معرفی می کنم.
تنهایی درد عجیبی است
همه چیز را بدون هیچ کس یاد میگیری
در سکوت مطلق به دنبال کلمه ای میگردی که این درد مشترک را فریاد کنی
که شاید کسی همین دور و بر یا حداقل یک انسان روی همین کره خاکی یا حتی شاید موجودی از سیاره‌ای دیگر کلمه ای آشنا بگوید
بکوید من هم همینطور یا بگوید که تو تنها نیستی یا بگوید من هم تنهایم یا...
اما... 
کسی که درد اعتماد شکسته (که گاه دردی بسیار شدیدتر از استخوان شکسته را به احساس تحمیل می‌کند) کشیده باشد؛ درد تنهاییش را ارزان نمی
شده گاهی نیاز به حرف زدن یا نوشتن داشته باشید، همینطوری؟
منم فقط دلم خواست بنویسم، انقدر خسته م و حرفی ندارم و سکوتم که اصلاً همین!! یعنی دلم میخواد بنویسم، اما کلمه، اتفاق، حوصله، اینا کمن.
فقط خواستم از مرگ وبلاگ جلوگیری کنم!
نمیر لطفاً!
در پست قبلی من شما را با حروف الفبا و نحوه گفتن هر کدام با یک فایل صوتی آشنا کردم. امروز قصد دارم چگونگی استفاده آنها برای ساخت کلمه به شما یاد بدهم. بطور کلی اگر در هر زبانی بخواهیم کلمه ای بسازیم باید از حروف های صدادا استفاده کنیم چون در غیر اینصورت کلمه ای به وجود نمی آید. حروف انگلیسی ۵ حروف صدادار دارد.
حروف صدادار به انگلیسی Vowels :
A-E-I-O-U
حروف نیمه صدادار به انگلیسی Half Vowels:
W-Y
بقیه حروف بیصدا (Consonants) هستند.
حروف صدا دار در زبان فارسی همان  اَ
یه بازی گروهی اندروید هست به اسم "دور"
تو این بازی دو نفر دو نفر یه تیم میشین. کلماتی بهت داده میشه که باید هم گروهیت رو راهنمایی کنی تا بتونه کلمه رو حدس بزنه
حالا تجربه راهنمایی ها و جواب های ما تو بازی:
کلمه "استکان"
راهنمایی: چایی رو با چی میخوری؟
جوابها: دهن، لب، دست!
کلمه "سلول"
راهنمایی: بدنت از چی تشکیل شده که خیلی ریزه؟
جواب: مو! (و از آنجا که فرد بدنسازی میره) جواب بعدی: عضله!
کلمه "کباب"
راهنمایی: گوشت وقتی خیلی میپزه چی میشه؟
جواب: سوخته، ج
دوست ندارم آدمی ازم زخم داشته باشه 
دوست ندارم عمدی باعث ایجاد زخم شده باشم 
گرچه هیچ وقت برای بقیه مهم نبوده (نبودم) اما برای من مهمه 
شایدم کلا زیادی جدی گرفتم آدما رو ... روابطو
ولی فکر نکنم 
یه چیزایی واقعیت داره 
اما می دونید چیه؟ 
توانایی های ما خیلی خیلی محدوده 
خدای من کاش جای من بودید و می دونستید چه قدر اینو از اعماق وجودم میگم 
 
خدایا می دونی چی میخوام
دلم میخواد گم بشم 
از این گم های گور به گور
می دونی مطمئنم ایمان دارم کسی دنبالم
حقیقتاً دلم تنگ شده که وقتی بعد چند ماه غزل رو میبینم باهم دعوامون میشه که کی حرف بزنه :)))) رفیقم کجایی؟ دقیقا کجایی؟ 
+ فردا ناهار ندارم :| پس انگیزه ندارم و منتظر این باشید که بیام بگم نرفتم :))))))))
+ این هفته رو به معنای واقعی گند زدم! جنبه ندارم. همه یکصدا بگین خاک بر سرت :|
نه!
کاری به کار عشق ندارم! 
من هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم 
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
نه!
کاری به کار عشق ندارم!
م
ن هیچ چیز و هیچ کسی را
دیگر
در این زمانه دوست ندارم
انگار
این روزگار چشم ندارد من و تو را
یک روز
خوشحال و بی ملال ببیند
زیرا
هر چیز و هر کسی را
که دوست‌تر بداری
حتی اگر که یک نخ سیگار
یا زهر مار باشد
از تو دریغ می‌کند...
پس
من با همه وجودم
خود را زدم به مُردن
تا روزگار، دیگر
کاری به من نداشته باشد
این شعر تازه را هم
ناگفته می‌گذارم...
تا روزگار بو نَبَرد...
گفتم که
کاری به کار عشق ندارم!
قیصر امین پور
تهران ؛ روز های سخت ۹۸ 
وسط فشار همه جانبه ی زندگیمم ... جوری که امید به آینده ندارم 
مدام با خودم تکرار میکنم ... سحر ندارد این شبِ تار ...
دقیقا همونی شدم که یه عمر با غرور میگفتم من هیچوقت اینجوری نمیشم 
همه ی کارها پیچیدن تو هم ... 
خدا میدونه تو این یه ساله چند شبو گریه کردم ساعتها ...
خدا میدونه کلمه به کلمه ی حرفای اطرافیانم چجوری درد میشه یکی یکی به قلبم شلیک میشه 
خدا میدونه چقد حالم بده 
خدا میدونه من درونم چی میگذره 
خدا میدوته چقد برام سخت
اضطراب کروناست یا بهم‌ریختگی هورمونی در زمان پریود یا هر دو نمی‌دانم؟ اما حالم خوش نیست. مرهمی نمی‌جویم، که می‌دانم صبر است که مرهم است و نه جز این. اما مدام با خودم تکرار می‌کنم: قرار است چه بلایی سرمان بیاید؟ نگران بابا و مامان و مادرجونم، نگران میم، نگران خودم و عین. تاب و تحملم کم شده. کاش کش نیاید، کاش چندسال بگذرد و همه باشیم...
کاش ...
من توان مصیبت دیدن ندارم. من پناهی ندارم، خدایی ندارم، مرهمی ندارم. من تنهایم و می‌ترسم.
قضیه اینه دلم میخواد وا بدم. دلم میخواد همه‌ی رویاهامو خاک کنم و وا بدم از تصویرایی که تو ذهنم ساختم. شاید الان بیشترین چیزی که دلم میخواد اصن همینه. تسلیم شدن. نمیدونم چرا اون صدای درونم خفه نمیشه و میگه دووم بیار. میگه گوشتو به توران خانوم بده که میگفت غم بزرگو به کار بزرگ مبدل کرده. قلیم میسوزه، سرم درد میکنه، و انرژی ندارم دیگه من. همش یاد اون حرفت میفتم که میگفتی انرژی ندارم من. نازنین انرژی ندارم. حالا من مدت‌هاست انرژی ندارم و سینه خیز ا
تاوانِ تاوانِ تاوان
وقتی یه سری چیزارو میگم ، بدش میاد مامان ، اما حقیقتِ ...
 چقدر بی خود مثل دلقک باشم که فکر میکنه هیچی حالیم نیست
هیچ دغدغه ای ندارم
هیچ غصه ای ندارم
حتی یه هم صحبت تو خونه هم ندارم ... ... 
گاهی وقتا باید مُرد تا یکم به خودشون بیان... 
چشمِ من اروم ببار..‌
هفته هاست که دیگر مثل سابق وقتی دست به قلم می شوم کلمات مانند آبشار راه خودشان را بر روی صفحه پیدا نمی کنند. هفته هاست که در فصل ششم مانده ام و با اینکه می دانم قرار است چه شود اما نمی دانم چطور بنویسم و «چطور نوشتن» هیچ وقت برایم سخت نبوده. حالا دیگر کلمات را احساس نمی کنم. حالا دیگر فقط کلماتند نه چیزی بیشتر. فقط کلمات و کلمات. خسته کننده اند. حالا فقط کتاب می خوانم و از نوشتن فراری ام. این قضیه هم است که چیزی برای نوشتن وجود ندارد، اما من از هما
ریشی‌ها (عالمان هندو) و جانسپاران (مریدان) از آن سخن می‌گویند:اما هیچ کس راز "کلمه" را نمی‌داند.صاحبخانه وقتی کلمه را می‌شنود خانه‌اش را ترک می‌گوید،زاهد هنگامیکه آن را می‌شنود به عشق بازمی‌گردد،"هر شش فلسفه" به تفصیل آن را شرح داده،"روح کناره‌گرفته" آن را خاطرنشان ساخته،اساس جهان از آن "کلمه" سرچشمه گرفته،آن "کلمه" آشکارساز هر چیزی است.کبیر می‌گوید:"اما چه کسی می‌داند که 'کلمه' از کجا می‌آید؟"
کبیر
نقاشی: فراخواندن اسرارآمیز از رنه ماگ
سلام
امروز تا ظهر سرکار بودم
عصر سردردم خیلی بدتر شد
با شمایی که نمیشناسم که تعارف ندارم راستش رو بخواید پول ندارم برم دکتر
و از طرفی هزینه های زیادی بهم اضافه شده
سخت شده
گاهی میترسم از این سردرد هام
پر از ابهام و علامت سواله زندگیم
کار هرشبم شده فکر و فکر و فکر
فکر کنم توی دایره لغات هم نمی گنجه حالم
حس میکنم محرم نزدیکه
خدایا من جز تو کسی رو ندارم..
در برکه‌ی خاموش دلم‌ ماه ندارمجز ترک تو ای عشق دگر راه ندارم
انگار همه سوی دلم سنگ پراندَند...انگار دگر راهی به جز چاه ندارم
دیوانه مَخوانید منِ سَر به هوا را ...من توشه‌ای جز این سرِ گمراه ندارم
دیروز دلم خرمنی از عشق تو را داشت امروز به غیر از تَلی از کاه ندارم
هر کس به طریقی به دلم سنگ جفا زَددر سینه‌ی خود جز غم جانکاه ندارم
#آشتیانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برگرفته از @JanJiyarlr
این یادداشت یک دلیل طولانی دارد: اعتقاد به انفجار، به عصیان، به بدی و ناهمواری آدمیزاد، به حقانیت عطش، حقانیت شر، به حماقت و امید من*، به عشق تو، بله، به‌هرحال کلمه‌ی عشق، کلمه‌یی که از آن می‌ترسم و متنفرم، عشقی که در توست، که در من است، و بی هیچ باوری، و پر از باور، می‌توان آن را گفت، نوشت، این همان ویرانه‌یی ست، که از آبادترین آبادیِ ساختِ آدمیزاد، خواستنی‌تر و خرم‌تر است. دیگر چه بنویسم؟ دو کلمه، چند کلمه، یک نفس، یک بو، صدایی از رهای
تو کلاس زبان تخصصی خیلی پیش میاد که معنی یک کلمه رو میگم و یکی از دانشجوها میگه: این معنی رو هم میتونیم بنویسیم؟
این لغت دیگه شامل چند طبقه میشه:
1. مترادف هستش و من تعجب میکنم که اصلا چرا باید ی دانشجوی ارشد سوال کنه؛ خوب معلومه که میشه
2. یکی دیگه از معانی اون کلمه هست که توی اون متن جا نمی افته (مثلا یادمه یک ترم سر کلمه mean خود من هم گیر افتاده بودم؛ چون هیچوقت متن رو قبل کلاس نمی بینم و تقریبا هر ترم متن رو عوض میکنم. تهش ساده ترین معنی ممکن بود:
جوان، امید به کلی از خلق منقطع کرده و مال و جاه رفته و قبول نمانده و دین به دست نیامده و دنیا رفته، به هزار نیستی و عجز در مسجدی خراب شد و روی برخاک نهاد و گفت: «خداوندا! تو میدانی و می‌بینی چگونه رانده شدم و هیچ کسم نمی‌پذیرد و هیچ دردی دیگر ندارم الا درد تو و هیچ پناهی ندارم الّا تو»
~ تذکرةالاولیا
همانطور که در پست قبل با معنا و انواع ترجمه آشنا شدیم، در این پست قصد دارم انواع روش های ترجمه را معرفی کنم. پس با ادامه این مطلب همراه باشید.
ترجمه کلمه به کلمه
در ترجمه کلمه به کلمه، واحد ترجمه کلمه است. یعنی برای هر کلمه در زبان مبدا، معادلی در زبان مقصد وجود دارد. برای ترجمه بسیاری از عبارات و اسامی خاص از این روش استفاده می کنیم.
ادامه مطلب
همانطور که در پست قبل با معنا و انواع ترجمه آشنا شدیم، در این پست قصد دارم انواع روش های ترجمه را معرفی کنم. پس با ادامه این مطلب همراه باشید.
ترجمه کلمه به کلمه
در ترجمه کلمه به کلمه، واحد ترجمه کلمه است. یعنی برای هر کلمه در زبان مبدا، معادلی در زبان مقصد وجود دارد. برای ترجمه بسیاری از عبارات و اسامی خاص از این روش استفاده می کنیم.
ادامه مطلب
خب آدم گاهی دلش برای تصمیم‌های یهویی و جوگیر شدن تتگ می شود! امتحان و درس داری که داری! بعد از اینهمه فیلم کره‌ای نباید یک کلمه یاد بگیری آخر؟ به زور دقت فقط وه وه یاد گرفته‌ای؟ آنیو آنیو! یه یه :) کِرِعهعهعه :))))) 
اینگونه شد که رفتم دولینگو نصب کردم و نشستم به یاد گرفتن کره‌ای! اگر از هفت‌خان الفبا بگذرم، به لطف و قوه الهی، دو سه کلمه‌ای یاد خواهم گرفت. البته میدانی، برای من مهمتر از کلمات جمله بندی است. لعنتی حداقل باید بفهمم می گوید من دوست
سلام
من هستم
کم هستم
و کمی خسته م
ببخشید که دیگه حوصله بلاگ بازی ندارم، حوصله شلوغ کاری ندارم، حوصله کامنت بازی ندارم. حوصله هیچ کاری ندارم.
نق نمیزنم،
غر نمیزنم،
کاملا بی تفاوتم
و معنی ش این نیست که برام مهم نیستین ( البته بعضیا که از اولم مهم نبودن همچنان مهم نیستن )
فقط این که عوض شدم کمی
دوز خوشحالی م کم شده
دوز بی تفاوتی م بیشتر شده
یخ شدم
اینا اعترافات سنگینیه ها از کنارشون به راحتی نگذرین :))
im a monster
می دونم و بازم اهمیتی نمیدم آه ...
در حال گوش دادن به : Sigaraye Nakeshide - Shayeaبرگشت ناپذیری ! چند ماهیه که این کلمه موریانه وار افتاده تو ذهنم . من عادت دارم به بعضی اتفاق ها خیلی عمیق توجه میکنم ، پروبال میدم  و اثراتشون خیلی bold تر از حد طبیعی تو یادم میمونه .مثلا این کلمه برای من وحشت آور تر از چیزیه که هست. حس کردن این کلمه اینطوریه :اتفاقی میوفته ، تغییری بوجود میاد ، فرصتی از دست میره ،عمری میگذره و ... نتیجه ش شُکّه کننده میشه و  دیگه کاری از دستت برنمیاد ، هیچ چیزیو نمیتونی تغییر بد
در حال گوش دادن به : Sigaraye Nakeshide - Shayeaبرگشت ناپذیری ! چند ماهیه که این کلمه موریانه وار افتاده تو ذهنم . من عادت دارم به بعضی اتفاق ها خیلی عمیق توجه میکنم ، پروبال میدم  و اثراتشون خیلی bold تر از حد طبیعی تو یادم میمونه .مثلا این کلمه برای من وحشت آور تر از چیزیه که هست. حس کردن این کلمه اینطوریه :اتفاقی میوفته ، تغییری بوجود میاد ، فرصتی از دست میره ،عمری میگذره و ... نتیجه ش شُکّه کننده میشه و  دیگه کاری از دستت برنمیاد ، هیچ چیزیو نمیتونی تغییر بد
دوست دارمدو کلمه است در یک جملهکلمه اول برای او و کلمه دوم برای خودفقط یک جمله است برای یک نفرزمانی که باید بیان شود می آید. فقط باید انتخاب کنیکه بگویی یا یک عمر در حسرت نگفتنش بمانیچه کسی سزاوار دوست داشتن شما هست؟چه کسی سزاوار دلتنگی شما هست؟می خواهی اندازه مشخص کنی؟ داخل یک ورق آچار معیارهایت را بنویسی و هر کس تمامش را تیک زد سپس بگویی: دوستت دارم.من محدثه را دوست دارم. تشابه های داریم و تفاوت های ولی من اگر تفاوت هایش را بیشتر از تشابه ها
در ترجمه جمله ،گاهی در امتحان به محض دیدن کلمه ای مشکل از ترجمه بقیه کلمه ها صرف نظر می کنیم .
باید به یاد داشته باشید که در زبان فارسی کلمه های عربی زیادی وجود دارد که حتی خود ما نیز آنها را بکار می بریم .
أنت         قبلت          کلام             والدک       و       الان           تعمل          به .
أنت       قبلـ  ت        کلام             والد   ک      و       الان        تــ  عمل        بــ  ه.
کلمه هایی که در فارسی بکار برده می شوند:
قبل  : قبو
‏همه این نشانه‌های نگارشی، در فارسی و اکثر زبان‌ها، به کلمه پیش از خود می‌چسبند و با کلمه بعدی فاصله دارند:
. نقطه، ویرگول؛ نقطه‌ویرگول: دونقطه؟ علامت پرسش! علامت تعجب» گیومه بسته) پارانتز بسته] کروشه بسته} آکولاد بسته
‏اما علایم زیر، کاملا بر عکسند و از کلمه قبلی فاصله دارند و به کلمه بعد از خود می‌چسبند:
« گیومه باز( پارانتز باز[ کروشه باز{ آکولاد باز
البته یک استثنا برای پارانتز باز داریم. مثلا: آن کتاب(ها) را بخوان.
یعنی معلوم نیست که یک
 
والدین «نه» را گاهی آنقدر راحت به زبان می‌آورند که کودک اولین کلمه‌ای که یاد می‌گیرد؛ «نه» است و گاهی آنقدر گفتن این کلمه جادویی برای آنها سخت می‌شود که فرزند فکر می‌کند هر چیز که بخواهد سریع فراهم می‌شود.
ادامه مطلب
حوصله مراسمی ک قراره اول تا آخرش معذب باشم و باکلاس بازی دربیارم رو ندارم
حوصله راه رو ندارم
و حوصله تهران رو ندارم
ترجیحم این بود ک اون تایم رو با دوستام یا مهدی بگذرونم
اما عروسی؟ ن!
تجملات عروسیشون برام هیچ جذابیتی نداره و اصن از تصورش حالم بد میشه
+ این تفاوت مرد ها با زن هاس یا من بیش تر از اون وابسته شدم؟
چرا نبودنش بهمم میریزه اما اون انگار براش مهم نیس؟
عاشقم نباش،اما بهم اعتماد کن...اعتماد از همه چی بالاتره... بالاتره از همه چی...اعتماد، مقدمه‌ی دوستیه...اعتماد، آرامشِ خاطره...اعتماد، یعنی قلب آروم...شاید دردم اینه که اعتماد ندارم...
به بشر که اعتماد ندارم هیچ،
به خالق بشر هم اعتماد ندارم... به خدا اعتماد ندارم...
چرا؟ چون حتی نمی‌دونم خدایی که می‌پرستم، همون خداییه که باید بپرستم؟ خدای من، کیه؟ اصن خدا، با من خوبه؟ یا می‌خواد چیزیو تلافی کنه؟ من از کجا باید بشناسمش؟ اصن خدا خیلی خوبه، قبول، و
نمیدونم به تاریخ علاقه دارید یا نه ولی من خیلی علاقه دارم خصوصا تاریخ زمان انسانهای اولیه و اختراعاتشون مثل اختراع آتش چرخ و...
مثل کوچ کردناشون . اطلاعات تاریخی رو خیلی دوست دارم .
 
مثلا شما میدونید کلمه پ د ر س گ از کجا اومده؟ از قومی به نام سکاها که بایه قوم دیگه دشمنی داشتن که اون قوم میگفتن بریم پدر سکاها رو
دربیاریم واین مونده تا امروز که تبدیل شده به این کلمه قبیح .
عذر خواهی میکنم که گفتم این کلمه رو .
جواب بازی فندق همه مراحل
با سلام خدمت همراهان گرامی سایت آسوده وب / با جواب بازی فندق در خدمت شما عزیزان هستیم / تمامی مراحل رو به تفکیک و به صورت کامل در همین پست خدمت شما عزیزان ارائه داده ایم…
خوشحال میشیم در قسمت نظرات / نظرها/ انتقادات و … خود را برای ما و سایر دوستان بازدید کننده ارسال کنید.
 
جواب بازی فندق مرحله 1
تعداد کلمات : 2 کلمه
پاسخ ها : دو/ دود
جواب بازی فندق مرحله 2
تعداد کلمات : 2 کلمه
پاسخ ها :  سد/ سبد
جواب بازی فندق مرحله 3
تعد
قرار بود دیگه منفی نویسی نکنم اما نمیتونم...خیلی احساس بدبختی میکنم خیلی...
احساس میکنم سربار خانواده م و این احساس هم درسته....هیچ چیز برای افتخار کردن ندارم جز بغضی که بعد مدت ها شکسته و یکم اروم ترم میکنه.
اونقدری احساس بدبختی میکنم که الان اگر فرشته مرگ بیاد سراغم با سر میپرم بغلش و میگم تمومش کن لعنتی... تمومش کن...
احساس خواری میکنم .احساس ذلت... نمیتونم توضیح بدم چون واژه ای ندارم...
خدایا لطفا اگر واقعا همه چی درست میشه فردا بیدارم کن...اگر ال
بی پناه شدم که دوباره سراز وبلاگم دراوردم
 
توخونه ی خودم غریبم
 
تو خونه ی خودم اختیار بچه م رو ندارم
 
یک کلمه حرف بزنم تز سمت همسر متهم میشم به نامهربون بودن
 
به بد بودن
 
دلم یه گوش میخواد که باهاش حرف بزنم بدپن اینکه قضاوت بشم
 
بدون اینکه دنبال مقصر بگردن
 
بدون اینکه بهم بگن تو فقط باید از اون خونه بری
 
دلم گریه میخواد
 
دلم دادکشیدن میخواد
 
حتی گاهی دلم میخواد بزارم برم، برم و به هیچکی نگم کجام
 
میدونم نیاز به مشاور دارم
 
ولی امکان ر
نیاز به یک کلمه دارم
کلمه ای که مرا از روی زمین بردارد.
من مثلِ ساعتی مریضم
و به دقت درد می کشم
سکوت تانکی ست که بر زمین فکرهایم می چرخدو
علامت می گذارد
از روی همین علامت ها دکتر
نقشه ی جغرافیایی روحم را روی میز می کشد
و با تاثر دست بر علامت ها می گذارد:
ــ چه چاله های عمیقی!
خندیدن در خانه ای که می سوخت ـ شهرام شیدایی     
...                                                                                                                                       
پ.ن: فکر ک
دختره زنگ زده دکتر هلاکویی میگه من 6 ساله امریکام و با یه پسر کره ای دوستم زنگ زدم با شما مشورت کنم! ما دو تا مشکل داریم : یک اینکه من دوست دارم با این اقا ازدواج کنم اما این اقا هنوز حتی به خانواده ش هم نگفته (تا اینجا که اوکی و منطقیه) و دو اینکه این اقا به شدت غیرتیه و میگه نباید من با دوستای پسرم شب برم بیرون شام و مشروب بخورم !البته اون پسری که من باهاش میرم شام میخورم عاشق من شده و از من خوشش میاد اما من چنین حسی نسبت بهش ندارم نمیدونم چرا این ا
غمگین م،مضطرب م،نگران م،گیج م،خسته م،امیدوارم،سرگردان م،میلی به حرف زدن ندارم،میلی به نوشتن ندارم،میلی به خواندن ندارم،شب را روز می کنم و روز را شب،انتظاری از هیچ کس ندارم،از همه کس توقع دارم،از خودم انتظار ندارم،از خودم متوقع هستم،از خودم راضی  نیستم....چند ماه...نه چند سال...آخرین کتابی که خواندم کیمیا گر بود و ادامه ندادمش....چرا؟....دست های م قهر کرده با بوی کتاب....هر کتابی را که شروع می کنم فقط چند صفحه می خوانم و بعد می گذارم کنار....می ترس
به نظر من زیباترین کلمه مازندرانی "بِلاره" هست!
قطعا مازندرانی ها از مادرها و مادربزرگهایشان این عبارت را زیاد شنیده اند: "ته بلاره"
این کلمه در حالت کلی به معنای "فدایت شوم" یا "قربانت شوم" میباشد و به نظر من نوعی نوازش عاشقانه مازندرانی است.
حدس میزنم بلاره از مشتقات کلمه "بلا"ست. به معنای بلا! یعنی درد و بلاهات برای من.
همانطور که گفتم در نوازش های مازندرانی، در مویه هایشان به شدت از این واژه استفاده میشود. اما به همان اندازه در اشعار مازندران
متن و ترجمه آهنگ Senden Başka Kimsem Yok از Sibel Can
Gönül viran bir kuytu
قلب یک جای ویران
Hayat zalim bir suçlu
زندگی ظالم گناه کار
Sen geldin cennet oldu dünyam
تو آمدی و دنیام بهشت شد
 
Hiçbir aşkı duymuyorum
هیچ عشقی رو نمی شنوم (نمی فهمم)
Kalbim kırık başka aşka
قلبم برای (به خاطر) یه عشق دیگه شکسته
Bir canım var al diyorum
یک جان دارم ، میگم اونم بگیر
Feda olsun senin uğruna
فدا بشه در راه تو
 
Kaç günüm var bilmiyorum
چند روز (چقدر عمر می کنم) دارم ، نمی دونم
Ömrüm feda senin sevdana
عمرم فدا برای عشق تو
 
Senden başka kimsem yok
غیر از تو کسی رو ندار
 
 
حال درست حسابی ندارم برا مراودات ساده، یکی با کلی محبت و مهربانی احوال پرسی کرده و جویا احوال شده یه جواب بی ربط یک کلمه ای براش می نویسم . 
عمیقا شرمنده ام از حس منفی که جوابام به افراد منتقل میکنه اما انگار مغز و کلوممم تو کلمات ممنونم و مرسی جا مونده .
 
 
 
 
​​​​​
میتونم این رو بگم که از شنیدن کلمه آبجی از زبون خواهرام متنفرم..
پشت این آبجی گفتنای هرچندسال یک بار مطئنن یک درخواستی هست که میگن
سلام گرگ بی طمع نیست...
متنفرم ازاین کلمه که فقط در مواقع ای که بهم نیاز دارند استفاده میکنند و چه 
وقیحانه این کلمه رو بعداز هربار پوزخند زدنم و تاکید براینکه بهم نگو آبجی و کارت رو بگو
بازهم تکرار میکنند و منو آزار میدهند...
دلم میخواهد آبجی گفتنشان از ته دل باشد و بدون درخواستی اما فکرکنم این آرزو رو باید به گور ب
دانلود آهنگ گرشا رضایی به نام دل ندارم
 
از موزیک منآهنگ گرشا رضایی به نام دل ندارم به همراه شعر و کیفیت عالی
 
ترانه : علی بحرینی ؛ موزیک : گرشا رضایی
 
 
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
 
 متن ترانه گرشا رضایی به نام دل ندارم
ادامه مطلب
 وبسایت      tibf.ir
2 تا ناشر خوب می شناسم حتما سر بزنید 
1- نشر جمال :  کلمه  "جمال" را در فیلد ناشر جستجو کنید.
2- گروه شهید ابراهیم هادی : کلمه "شهیدابراهیم" را در فیلد ناشر جستجو کنید. دقت شود کلمه "شهیدابراهیم" بدون فاصله بین شهید و ابراهیم است.

در پناه حق کتابخونهای عزیز 
میدونید زشت ترین قسمت زندگی من کجاست؟
 
اینکه من "حق ندارم عاشق بشم" و "عشق رو تجربه کنم"
 
من اجازه ندارم کسی رو دوست داشته باشم
 
اجاره ندارم واسه لذت بردنم انتخاب کنم
 
و همواره محکومم به اینکه در برابر خواسته های خانواده م سر تسلیم فرود بیارم
 
من بی اختیار ترینم
 
این ظالمانه ترین و وقیح ترین قسمت زندگی منه
لبخند می‌زنم و کتاب را روی سینه‌ام می‌گذارم، جایی نزدیک قلبم. به این فکر می‌کنم که عاشق‌تر از همیشه‌ام و عشق کافی نیست؟
می‌نشینم و کاغذم را برمی‌دارم. قلم را توی دستم می‌گیرم و روی کاغذ می‌گذارم و... 
هیچ. 
هیچ. 
و به این نتیجه رسیده‌ام که تا "حس نکنی" نمی‌توانی بنویسی. قلم را برمی‌دارم و دوباره می‌گذارمش روی کاغذ. خط می‌خورد و نمی‌نویسد. کلمه‌های توی سرم خط نمی‌شوند، اشک می‌شوند و می‌ریزند روی کاغذ. صدایش را می‌شنوم که بی‌خیالِ هل
در زبان فارسی کلماتی وجود دارند که به صورت دو املایی نوشته میشوند. در بسیاری از موارد شکل نا صحیح آن رایج شده تا جایی که شکل صحیح آن عبارت فراموش شده است.
در مواردی نیز دو کلمه که تلفظ شبیه به هم دارند نیز به جای هم به کار میروند در حالی که مفهوم هر یک با دیگری فرق دارد؛ مثل پیشخان و پیشخوان.
بلیط و بلیت نیز از این کلمات هستند که با داشتن یک معنی اما دو تلفظ دارد. کدام یک درست است؟
کلمه بلیت از واژه ی فرانسوی billet گرفته شده. در زبان اصیل فارسی در ک
نه......
برای خیلی از ما آدم ها گفتن این کلمه بسیار سنگین و سخته.
فکر میکنیم با گفتن این کلمه خیلی چیزها از دست خواهیم داد.
اما من فکر میکنم استفاده به جا و به موقع از این کلمه باعث میشه تو خیلی چیزها رو بدست بیاری.
مثل الان من.... 
وقتی تو محکم میگی نه.....   خیلی از نزدیکترین هایت به کلی بهم میریزن و تو رو تحقیر میکنند،گاهی کارشون به جایی میرسه که با تو قهر میکنند
اما به نظر من باید بهشون زمان داد تا معنای حرف های تو رو درک کنند و متوجه دلیل نه گفتن تو
قبلا هم گفته ام؛کلمات جان دارند.روح دارند.احساس دارند.و قدرت،قدرت بسیار.کلمات میتوانند جان ببخشند،میتوانند جان بگیرند.
و بعضی هاشان مثل تیر در قلبت فرو میروند.و تا مغز استخوانت را میسوزانند.
من باختم.من دیگر کلمه ای ندارم.نه از جنس ابلغ من الکلام.از جنس بازندگی.از جنس خستگی.سکوت خواهم کرد.سکوتی تهی.سکوتی سرشار؛سرشار از اندوه.
#واین‌من
ما از چیزایی خوشمون میاد ولی هیچوقت نمیتونیم مثل اونا بشیم، یعنی حتی نمیدونیم اون چیه که خوشمون میاد ازش بعضی وقتا میگیم نمیدونم چرا ولی حالشو ندارم، بازم نمیدونیم از چی خوشمون نمیاد که درگیرش نشیم نتونستیم هنوز خیلی چیزا رو از خودمون بفهمیم هلو چه مزه ای شیرینه توت فرنگی هم شیرین زردالو هم شیرین نارگیل هم شیرین پرتغالم شیرین شیر هم شیرین ... واقعا همین یه کلمه فقط برای توصیف این همه مزه متفاوت، یا کلمه دیگه ای رو بلد نیستیم برا توصیفشون؟ د
ما از چیزایی خوشمون میاد ولی هیچوقت نمیتونیم مثل اونا بشیم، یعنی حتی نمیدونیم اون چیه که خوشمون میاد ازش بعضی وقتا میگیم نمیدونم چرا ولی حالشو ندارم، بازم نمیدونیم از چی خوشمون نمیاد که درگیرش نشیم نتونستیم هنوز خیلی چیزا رو از خودمون بفهمیم هلو چه مزه ای شیرینه توت فرنگی هم شیرین زردالو هم شیرین نارگیل هم شیرین پرتغالم شیرین شیر هم شیرین ... واقعا همین یه کلمه فقط برای توصیف این همه مزه متفاوت، یا کلمه دیگه ای رو بلد نیستیم برا توصیفشون؟ د
با جنگ کلمات و صداها هم تغییر کرد... جنگ... آخ... این کلمه دیگه همیشه کنار ماست! میگی  «مامان»، و این یک کلمه دیگه است،  می گی  «خونه»،  این هم یک کلمه دیگه ست،  متفاوت با گذشته یه چیزایی هم به معنی این کلمات اضافه شد.  عشق بیشتر، ترس بیشتر. 
هر چقدر که دوست داشتم آسمان و دریا و عظمتشان را به تماشا بنشینم، باز هم یک سنگ ریزه زیر میکروسکوپ مرا بیشتر مجذوب خود می کند. بزرگ کوچک می شود. 
پی نوشت 1:نقد و حرفی براش ندارم 
پی نوشت 2: این کتاب منو مجبور کرد س
سلام
دیروز قکر میکردم چقدر موضوع دارم که دربارشون بنویسم.
اصلا مدتهای مدیدی هست که وعده میدم به خودم یا حتی اینجا مینویسم که درباره ی فلان موضوع خواهم نوشت اما....
اما هیچی...
حتی دیروز داشتم متن مورد نظرم رو توی ذهنم مرتب و ویرایش میکردم اما...
یهو توی همون دستم select all  کردم و  دکمه ی  delete  رو زدم و تمام...
بعد فکر کردم، خب چرا؟؟؟
چرا نمینویسی؟
اول گفتم حوصله ندارم!
بعد گفتم مخاطب ندارم!
بعدش گفتم بهانه و انگیزه ندارم!
و فکر کردم که در گذشته هم همه
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
جواب ساده است
چون در زیارت عاشورا ما قاتل عمار و حکم بن عاص و فرزندانش را همانطور ک پیامبر لعنشان کرد لعنت میکنیم
ولی چون شبکه کلمه از نسل امیه هستند مانند عثمان ایمان و اعتقادی به پیامبر ندارند از لعن افرادی که پیامبر لعنت کردند ناراحت میشوند
جیره خواران شبکه کلمه
مانند اهل سقیفه
معتقدند که پیامبر هزیان می‌گفته و احادیث را باید سوزاند
 
خیلی دوس دارم یه شروع تازه داشته باشم
به معنی واقعی کلمه...دوس دارم...
ولی
 
خیلی وقته تموم کردم
اون رضای قبل نیستم واقعا، انرژی گذشته رو از من صلب کرده روزگار
رمق هیچی رو ندارم و شاید بهتره بگم، نداریم.
 
خدارو چه دیدی شاید شروع کردم
شاید...
ساعت چهار بامداد به وقت بی وقتی
از عجایب روزگار این که عده ای گمراه  که با نام شهید خود را سر سفره ی انقلاب نشانده اند کلمه ی چند سانتی متری شهید را باعث راه گم کردن مردم  میداننداما عکس های چند متری زنانی را که وسیله ی تبلیغ کالا قرار داده اند راه کسی را گم نمی کند.
حرف زدن چیز عجیبیه، یه وقتایی بیشتر از هر چیزی بهش نیاز پیدا میکنم، بیشتر از رابطه های آب دار، بیشتر از غذا، بیشتر از سلام ها و خوبی ها، بیشتر از تحسین ها و کلَپ کلَپ ها... و هر چقدر که کلمه برام با ارزش تر میشه، فرصت حرف زدن برام محدود تر میشه، مکالمه داشتن برام سخت تر میشه و وسواسم تو خرج کردنش بیشتر میشه... دلم برای کلمه رد و بدل کردن و بازی با مغز وقتی تلاش میکنه کانکت شه، به دیگری، به حسِ متقابل،تا ازش کلمه تولید کنه و بوووممم، پاسش بده مغز
واقعیت اینه که من آدم قشنگی نیستم. حرفها و حرکات و تفکر قشنگی ندارم، من یه آدم معمولی‌ام که هیچی ندارم منتها از ادا درآوردن هم حالم بهم می‌خوره. من میان‌مایه و متوسط الحال و حتی پایین تر از این حرف‌هام و تو ۳۵ سالگی توان ادا درآوردن واسه یه پسربچه‌ رو ندارم که خوشی و موسیقی و پیانو و ورزش و و و زده زیر دلش و داره ادای غمگینا رو در میاره معیارمم اینه که اگه غمگین واقعی بود دنبال غمگینا نمی‌گشت ... حالا ... قضاوتم اینه فعلا... و من نمی‌خوام تو ۳۵
خب آدم جایی می نویسه که مخاطب داشته باشه؛ یعنی معمولا اینطوریه. البته ممکنه کسی بگه که من خودم مخاطبامو میسازم؛ من به همچین کسی تبریک می گم، پشتکار خوبی داره!
من همچین پشتکاری ندارم؛ جایی که مخاطب نباشه مثل اغلب آدما حوصله نوشتن و حرف زدن ندارم؛ دیوونه نیستم که بلند بلند فکر کنم!
تنها چیزی که می تونه منو ترغیب به نوشتن کنه اشتباه بودن این گزاره است که توی بلاگ مخاطب ندارم.
بسم الله
به گمانم حال بدم برای کتابهایی است که مدت هاست نخوانده ام. حدودا یک ماه
کتاب های الکترونیکی را دوست ندارم.
کتابخانه هایی که عضو هستم کتابهای مورد علاقه ام را ندارند.
و بعلت گرانی کتاب و مابقی وسایل بیشمار کارم، امکان خرید همه کتابهایم را ندارم.
و افسرده ام از کتاب هایی که نخوانده ام .
روزهای کشدار و گرم تابستان طعم گس ی دارد . و همینطور طعم تنهایی
پایان نامه نیمه کاره ای که اصلا حوصله تکمیل کردنش را ندارم.
شریعت در لغت به معنی《مورد الشاربه》است یعنی《جای آب به در آمدن》دین الهی را به همین لحاظ شریعت گویند که جای به آب در آمدن انسانها است تا آب حیات روحانی را بنوشند و حیات ابدی خود را بدست آورند.هزار و یک کلمه، علامه حسن زاده آملی،  ج6، ص 317. 
اینی که می خوام بگم هیچ ادعایی ندارم که لذت بخش یا حتی جالبه ... :)) صرفا حقیقتهدر دو روز گذشته , تقریبا اتفاقایی که افتادن هیچ تعادلی نداشتن !‌ 
یه سری اتفاقای خیلی خوب , و یه سری اتفاقای خیلی بد افتادن :))
خیلی بد یعنی , یه چیزی تو همون مایه های عنوان مطلب :) در حدی که وقتی بهشون فکر می کنی حالت بد می شه کلا ...
خیلی خوب هم یعنی ... خیلی خوب دیگه :))
ولی این وسط یه چیز ثابتی هست اینکه معمولا توی خاطرات , این حسای بد خیلی کمرنگ تر می شن :)) حداقل برای من 
و فکر
شده هزارتا برنامه تو ذهنتون باشه و ندونید از کجا باید شروع کنید؟
هیچ جایی از خودم تو خونه ندارم برا همین سریع حواسم پرت میشه...
دلم میخواد حداقل یه اتاق داشته باشم که ندارم
از کجا شروع کنم؟
من حتی تو خوابگاه هم نمیتونم تنها باشم...
دلم میخواد یه جا باشه که مال خودم باشه
25 سالمه و هیچ جایی برای خودم ندارم حتی یه تخت یا یه کمد یا ی چیزی که بشه بری داخلش و از تمام آدمای دنیا قایم بشی....
کاش نیومده بودم تهران. متنفرم از خودم به خاطرش. اصلا حالم خوب نیست حتی نمیتونم راجع بهش حرف بزنم. دلم میخواد بمیرم. من حتی عرضه ی مردنم ندارم. حتی مرگم برام اتفاق نمیفته. حتی لیاقت مرگم ندارم. از همه متنفرم. از خودم از دنیا. کاش امشب تموم بشه. اینجا مینویسم شاید فقط خالی شم. وگرنه جای دیگه ای. رو ندارم. نه جاییو دارم نه کسیو. 
اعجاز کلمه ای در آیات قرآن
کلمه "بحر" به معنی دریا به صورت صیغه مفرد آن در 32
آیه از قرآن آمده است . کلمه "بر" نیز به معنای خشکی به صورت صیغه مفرد آن
در 12 آیه از قرآن آمده است. در یک مورد نیز کلمه "یبسا" که آن هم معنای
خشکی می دهد آمده است که در مجموع در 13 آیه از قرآن کلمه خشکی وارد شده
است. بنابراین در 32 آیه قرآن کلمه دریا و در 13 آیه کلمه خشکی
آمده است. مجمع آیاتی که در آنها کلمات دریا و خشکی آمده است (32+ 13) می
شود 45 آیه. حال اگر این اعداد را با نسبت
تاریخ دوباره تکرار میشه. اما این بار پست ها رو بی رحمانه دیلیت نمیکنم. نزدیک به سیصد تا پست رو دونه دونه به حالت پیش نویس درمیارم و په اولینش که میرسم، دست نگه میدارم. برای اینکه بدونم دو سه سال یک بار این اتفاق میوفته و من گرچه خوشحالم از اینکه خاطرات زیادی رو اینجا ثبت کردم، اما قدرت مرور همه ش رو ندارم. قدرت مرورش رو ندارم و الان دیگه دل پاک کردنش رو هم ندارم. و آره من همونم که یک روزی وبلاگ بروکلیِ آب پز رو، چند سال بعد ترمه طلا و چند سال بعد ن
الان یک ماه بیشتره کرونا اومده
عید نتونستم برم تهران
دلم خیلی تنگ شده برای مامانم اینا
هرروز بیشتر روزمرگی با خودش منو غرق می کنه
بیشتر آشپزی، سریال دیدن و کتاب خوندن
جدیدا دو تا کتاب گرفتم که بخونم ولی حوصله شروعشو ندارم
امروز بعد از کلی وخت حمام رو درست کردیم، کفش آب میداد به راهرو. مجبور شدیم کل کاشی ها رو عوض کنیم.
یه دار قالی خریدم ولی مدتهاست داره خاک می خوره، دیگه علاقه ای بهش ندارم
علاقه ای به هیچ چیز ندارم.:(
کوچه ها باریکن دکونا بستس
خونه ها تاریکن طاقا شکستس
از صدا افتاده تار و کمونچه
مرده می برن کوچه به کوچه
نگا کن مرده ها به مرده نمیرن
حتی به شمع جون سپرده نمیرن
شکل فانوسی اند که اگر خاموش شه
واسه نفت نیست هنو یه عالم نفت توشه
جماعت من دیگه حوصله ندارم
به خوب ، امید و از بد گله نداره
گرچه از دیگرون فاصله ندارم
کاری با کار این قافله ندارم

دانلود
از ابتدای امسال به خودم قول داده ام در مسابقه ماهانه داستان پنجاه و سه کلمه ای مجله آمریکایی Prime را شرکت کنم تا اینکه بالاخره یک روز نوشته هایم به درجه ای از کیفیت برسد که برنده مسابقه ماهانه بشوم.
امتیاز این مسابقه به این است که تنها باید در 53 کلمه داستانت را بنویسی....همین و بس. نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. اینجاست که قدر کلمات را می دانی. جایی برای زیاده گویی نیست. نمی توانی هذیان گویی کنی.باید خیلی سریع همه اجازی پازل را بچینی و در پایا
اطلاعات عمومی شگفت انگیز
"کلمه ی almost" بلندترین کلمه در زبان انگلیسی، از نظر الفبایی است "و rhythm" بلندترین کلمه با حروف بی صدا محسوب میشود.
دو کلمه در زبان انگلیسی وجود دارد که تمام 5 حرف صدادار را شامل میشوند :facetiousوabstemious
6 زبان رسمی ملل متحد شامل :انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی، و اسپانیایی است.


ادامه مطلب
خط کش دستمه
بیا بیا هوپ
Just 30 cm
لطفا 
keep distance
ممنون
دوست ندارم جلوتر برم
جلوتر بیای
به آدما که نزدیک میشی گندش درمیاد
بهت که نزدیک میشن گندش را در میارن
با لایه های اول ات اوکی هستم
  
Just 2 mins not more
بهتره ندونی زیر نقاب خوشگلش چیه 
آره دوست ندارم نزدیکم بشی
نزدیکت هم نمیشم 
Respect my privacy

روح وحشی
+حوصله ی ارتباط نزدیک با دیگران را ندارم .
هر چی دورتر بهتر و safer
++مثل لاکپشت توو خودم قایم شدم
دیگه هیچکس دلمو نمیبره
تمایلی به آشنایی با آدم‌های جدید ندارمتمایل به رفت و آمد با نیمی از آدم‌هایی که می‌شناسم ندارمو هر روز سریع‌تر از قبل، آدم‌های محبوبم را از دست می‌دهم
دیشب دوستی سبزی برایم تمام شد و اندوه و بغض همراه ماه‌های بعدی استکاش روابط آدم بزرگ‌ها این‌قدر پیچیده نبود
امروز شنبه است. بیست و هشتم اردی بهشت 98. گمانم دوازدهمین روز از رمضان. آن چه که پوشیده نیست این است که حال خوبی ندارم. روح آرامی ندارم. وضع مطلوبی ندارم ... چرایش را نمی دانم. از هیچ چیز، مطلقا از هیچ چیز ِ خودم راضی نیستم. احساس می کنم برای هیچ چیز زندگی ام تلاش نکرده ام. بد جور با خودم وارد جنگ شده ام . زیان این جنگ هم بر هیچ کس مترتب نیست الا خودم .... 
باید تمام کنم. 
باید شروع کنم.

تمام نوشته های 96 و 97 را برداشتم. این جا گزارش ِ حال و روز خودم را به
روزهای خوبی ندارم. حال و روز خوبی هم. مثل یک بیگانه میان جمع کثیری از آدم‌های آ‌شنا گیر افتاده‌ام. بیگانه با همه‌چیز. با مکان، زمان، آدم‌ها، اشیا. این‌جا یا هرکجای دیگری از این دنیا، برایم هیچ فرقی با هم ندارند. آدم‌های هرجا همین‌قدر برایم غریبه‌اند. تنها جایی که کمی به آن احساس تعلق دارم خانه‌ام است؛ تنها کس، تو؛ تنها چیز، همین کامپیوتر و گوشی موبایلم. بد دورانی است. همیشه توی روزهای بد مدام با خودم تکرار می‌کردم: تمام می‌شود. تمام می
Widget کلمه ای هست که از ترکیب دو کلمه Window و Gadget ایجاد شده است.یعنی یه اپلیکیشن یا ابزار کوچیک که میتونه داخل صفحه وب نصب و اجرا بشه. داخل صفحات گوشیتون شاید دیده باشین اینو. مثلا میشه یه تقویم یا دفتر یادداشت کوچیک رو روی صفحه تون بیارید یا اپ پخش موسیقی و... .
تو تاریکی شب نشستیم زل زدیم به چراغ های کوچک ..به خانه های پر نور شهر ..گفتم چی میشد یکی از این خونه ها مال ما بود ‌..دلمون خوش بود....
دلم اون شب به بودنت خوش بود هرچند که می دونستم رفتنی ،رفتنی است.
دلم گرفته است حوصله نوشتن ندارم .احساس امنیت ندارم ....
بچه ها
پیشنهادم اینه که حتما این مقاله رو بخونین:
چرا گفتگو نمیدانیم؟
درباره این قضیه نژادپرستی، نگاه از بالا به پایین غرب به ما، تهرانی شهرستانی، نژاد برتر و... حرف میزنه.
یاور آذری زبانه ولی خداییش فارسیش خیلی از من بهتره!
یه کلمه هم فارسی توی خونه شون حرف نزدن!
ما دقیقا نصف مکالمه هامون همه فارسی بود ولی ادبیات فارسی یاور بسیار قوی تر از منه.
من فقط لهجه ندارم.
با کمال شرمندگی هنوز یه سری کلمات فارسی رو نمیدونم.
و حتی آذری رو!
kill me!
یادمه چندین سال پیش که دبیرستانی بودم سریال خروس پخش میشد ...
تیتراژ اخرش رو محمد علیزاده خونده و یه تیکش میگه :”هواتو کردم “
بعدش فانتزیم شده بود که این جمله رو به انگلیسی ترجمه کلمه به کلمه کردم و بلند بلمد میخوندم مثل زیر 
هواتو کردم !! =fuck your air !!!
سئو یکی از عوامل مهم در رتبه‌ دادن گوگل به سایت‌ها است. انتخاب و طرز استفاده از کلمه‌ی کلیدی تاثیر زیادی در سئو محتوا دارد علاوه بر این کلید واژه یکی از سه عامل مهم برای رتبه‌بندی سایت‌ها توسط موتورهای جست و جو است.
برای این‌که بتوانیم با کلمه‌ی کلیدی وضعیت سایت خود را ارتقا دهیم لازم است که نکاتی را رعایت کنیم. در این مطلب طرز استفاده و محاسبه‌ی چگالی کلمه‌ی کلیدی (Keyword stuffing) را بررسی می‌کنیم. همچنین ابزارهای مفیدی که در این راه به شما ک
با گذشت ۲-۳ هفته از اون دعوا و فشار عصبی هنوز نمیتونم بخوابم و هرشب خواب دعوا و قتل و... میبینم . هنوزم دلم باهاش صاف نیست و دوست ندارم باهاش حرف بزنم حتی یک مقدار پول دارم میخوام با کمکش لپ تاپ بخرم ولی تو ذهنم کلا قیدش زدم چون نمیخوام باهاش حرفی بزنم . به جز سلام ذاتا هیچ حرف دیگه ای باهاش ندارم . دلم میخواد یا این زندگی تموم شه یا عمر من . چون واقعا درعذابم دیگه تحمل دعوا ندارم ... حالم خوش نیست :( 
کلمه باید یک وجهِ تکثیرکننده داشته‌باشد، یعنی آینه باشد، چیزها را از رهگذرِ خود بشکند، و چندگانه کند.
پس کلمه باید که شکننده باشد و شفاف. ملموس باشد و ناملموس.
اما آیا تمامِ کلمات چنین وجهی ندارند؟ حتی بی‌ریخت‌ترینشان؟
در واقع، چندگانگی را ما به کلمات می‌بخشیم. با نسبتی که بینِ خودمان و آنها برقرار می‌کنیم.
منظورم این نیست که معنایی غیر از خودِ کلمات به آنها ببخشیم. اتفاقاً باید تمامِ معانیِ حاشیه‌ای را از کلمه بزداییم. مثلاً "میز" باید
من به دل دیوونم یاد دادمنترسه از تنهاییمن سی سال تنها بودممنو نترسون از تنهاییتو منو دوسم نداشتی آخر یه شب منو تنهام گذاشتیتو ناز کردی من منت کشیدم برای آشتیمن که جز تو کسیو ندارم ولی چرا تورم ندارمچرا تورم ندارم چرا تورم ندارم ...چه کاری با من نبودنت کرد چی مونده از تو به جز یه سردردتو کردی بهم پشت ببین دلم رو زد کشتغم تو بسه برام برای هفت پشت ...من وانمود کردم دردم نیومد اما درد پیرم کردبه چشماش چند روز خیرم کرد بعد رفت تحقیرم کردتو منو دوسم ن
جوری اعصابم از دستشون خورده که ... 
دیگه واقعا طاقت باهاشون زندگی کردن رو ندارم ....
من که سه ساله قرنطینم ، اما دلم به همون چندساعت از روز که اینا سرکار بودن خوش بود ...
الان با این وضع قرنطینه و همش تو خونه بودنشون دیگه تحمل ندارم ...
منفورترین حرفی که میتونن بهم بزنن اینه که تو پزشکی قبول شی گیر نمیدیم بهت ،این کارو میکنیم ،اون کارو میکنیم و... 
من یه منطقی دارم .... دوست ندارم کسی رو که تو غم هام شریک نبوده تو شادی هام شریک کنم....
الان که فکر میکنم به
توان جنگیدن ندارم دیگر خدا رو شکر...
پشت  تلفن خانم فلانی نشسته است به تشریح ماجراها... که حرفش را به من ثابت کند ...
و من هیچ حرفی برای گفتن ندارم... تک جمله می‌گویم.. گاهی می‌خندم و تمام...
حتی غمم نمی‌شود از این اتفاقات... 
این اتفاق خوبیست...
 
توقف ؛ تنها چیزیه که میخوام دقیقا .
اما حال متوقف کردنش را ندارم !
روح وحشی
+شایدم جرئتش را .
نمیدونم . دلیلش هر چی هست امید به بهبود اوضاع نیست ...
++حال و حوصله ی خودم را هم ندارم . چه برسه به دیگرانی که هیچ ربطی به هم نداریم .
ممنون که میفهمید .
هیچوقت تا این حد تو را عصبی ندیده بودم. دیشب کلمه‌هایت، درست شبیه زمانی که در پیاده‌رو از وسط کبوترها عبور می‌کنی و یک دفعه همه‌شان پرواز می‌کنند، پرت می‌شدند سمت من. انگار جایی روی قلبت فشار آورده بودم که اینطور پا می‌گذاشتی روی برگ‌های ریخته‌ی زندگی‌مان و خش خش شان گوشم را درد می‌آورد. سکوت کردم که حرف‌هایت را بزنی. توی دلم می‌گفتم بگو، بدترین حرفی که می‌توانی بزنی، طوری تحقیرم کن که بتوانم فراموشت کنم... شاید حق با تو باشد. من خیلی
تعداد کلمات:
برای افزایش بازدید سایت از طریق گوگل به کلمات کلیدی زیادی احتیاج ندارید.
5 کلمه کلیدی برتر انتخاب کنید و به آن‌ها درجه A بدهید 
سپس 30 کلمه کلیدی مناسب بعدی را انتخاب کنید و به آن‌ها درجه B  دهید و
 65 کلمه کلیدی بعدی با درجه C  مشخص کنید و مکمل B  در نظر بگیرید.
حال شما 100 کلمه کلیدی درجه‌بندی شده در اختیاردارید، که رنگ سبز را به عنوان اولین انتخاب، رنگ زرد را به عنوان گزینه بعدی و رنگ قرمز را تنها در موارد خاص بکار بگیرید. که A را به ع
درد دل ما به درد هیچ کس نمیخوره واسه این میام اینجا...
راستش اهل درد دل کردن هم نیستم  شاید به همین خاطره ک به کسی چیزی نمیگم جز روزمرگی ها هوا خوب شده ها اخ اخ دیدی چقدر وسایل گرون شده .گوشت رو دیدی قیمتش چقد زیاد شد .اخی  چقدر زمونه ی بدی شده .خسته شدم از شب وروز های تکراری از زندگی بی هدف ازبی برنامگی از بی ایمانی جدی از این اخری بیشتر خسته شدم من مسلمانم اما ایمانم ...ایمان ندارم جدی میگم ازخودم بیزارم که چی بشه دارم زندگی میکنم و بی برنامه جلو
گاهی کلام ما .. کلمه هایی که خروجی ما هستن .. کلمه هایی که از درونی مسخ شده به بیرون می پراکنیم .. اینقدر عقیم و بی برکتن .. که سدی می سازه سر راه و مسیر هدایت کسی که این کلمه ها بهش اصابت می کنه!!
همه جا صحنه جهاده .. وقتی آماده نباشی برای جهاد، بی خود و بی جهت میشی و اولین نتیجه اش هم اینه که در تیررس آماج این کلام های بدون نور قرار می گیری و راه هدایت به روی تو بسته میشه .. 
 
کاش هر چه سریعتر و هر چه بیشتر به نور خدا مجهز بشیم .. که محروم و خسارت دیده نبا
سئو یکی از عوامل مهم در رتبه‌ دادن گوگل به سایت‌ها است. انتخاب و طرز استفاده از کلمه‌ی کلیدی تاثیر زیادی در سئو محتوا دارد علاوه بر این کلید واژه یکی از سه عامل مهم برای رتبه‌بندی سایت‌ها توسط موتورهای جست و جو است.
برای این‌که بتوانیم با کلمه‌ی کلیدی وضعیت سایت خود را ارتقا دهیم لازم است که نکاتی را رعایت کنیم. در این مطلب طرز استفاده و محاسبه‌ی چگالی کلمه‌ی کلیدی (Keyword stuffing) را بررسی می‌کنیم. همچنین ابزارهای مفیدی که در این راه به شما ک
از تو می خواهم خدا
خداوندا
ای آفریننده ی کلمه ها
ای فروفرستندهی قرآن 
ای زیبا ترین کلمه
از اینکه می توانم کلمه هارا در کنار هم بگذارم و
حرف دلم را بر زبان بیاورم
تو را سپاس می گویم
ای کلمه ی نا محدود
یاری ام کن که برای دعا کردن
از بهترین کلمه ها استفاده کنم!
آمین
ادامه مطلب
آدمی چه بی‌واسطه درد می‌کشد. آدمی در حضورِ تمام کسانش چه بی‌واسطه تنهاست. آدمی چه غریبانه فهم‌ناشده می‌میرد؛ آدمی چه ساده خطی روایت می‌شود، چه ساده نقطه‌ای در انتهای هیکلش می‌گذارند، چه ساده تمام می‌شود.
خطاب من به شماست؛ که دیگر نمی‌خواهم ببینمتان. و حتی بیشتر کلمه‌ای ندارم که برایتان بگویم. به تمام شما که زیستن در میانتان تصنع نامربوطی بود که یک عمر، ساده‌لوحانه مشغول خلقش بودم. به تمام شما، بدون استثنا، به تمام شما که من را می‌ش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

SNANEUOK